عمل به تکالیف و پایبندی به عهد با خدا
خیلی از انسانها میگویند چرا خدا دعاهای ما را اجابت نمیکنند، باید توجه کرد که دلایل مختلفی در مورد موانع استجابت دعا مطرح شده است:
1. اضطرار و قطع امید از غیر خدا باید داشته باشد؛ یعنی باید امید به کسی جز خداوند متعال نداشته باشد و پی ببرد که تنها خداوند متعال است که نیاز هر بندهای را به استجابت میرساند:«أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ».
2. اعتقاد یقینی به حقانیت اولیای خدا؛ شخصی از امام صادق(علیه السلام) میپرسد: ما کسی را میبینیم که اهل عبادت و خشوع در دین است، ولی به حق و امامت شما اعتقاد ندارد. آیا اعمالش سودی دارد؟ امام (علیه السلام) برای جواب، داستانی را نقل میکنند:
«مَثَل ما اهل بیت و مردم، همانند آن خاندان بنی اسرائیل است که هر کسی از آنها که چهل شب عبادت میکرد و پس از آن دعا مینمود، اجابت میشد. یکی از آنها، چهل شب تهجد داشت و بعد دعا کرد؛ ولی مستجاب نشد. نزد عیسی بن مریم (علیه السلام) آمد و از حال خود شکایت کرد و خواست که برایش دعا کند! عیسی (علیه السلام) تطهیر کرد و نماز خواند و به درگاه خدای بلند مرتبه دعا کرد. وحی آمد: ای عیسی! این بنده به درگاه من آمد؛ ولی از آن دری که باید بیاید، نیامد. او مرا خواند؛ ولی در دلش به تو شک داشت. با این اعتقاد، اگر آنقدر سرش را بالا بگیرد و دعا کند که گردنش قطع شود و آنقدر دستانش را رو به آسمان بگیرد که انگشتانش خشک شود و بریزد، اجابت نمیکنم!.
حضرت عیسی (علیه السلام) به او فرمود: پروردگارت را میخوانی و به حق بودن پیغمبرش شک داری؟ عرض کرد: ای روح خدا! به خدا سوگند که آنچه گفتی، درست است. اکنون از خدا بخواه که شک را از دل من ببرد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: عیسی (علیه السلام) برای او دعا کرد و خدا توبه آن مرد را پذیرفت و مانند خاندان خود، [مستجاب الدّعوه] گردید.»
3. جدی بودن و حضور قلب؛ امام علی (علیه السلام) فرمود:«لا یقبلُ الله (عزّوجلّ) دعاء قَلبِ لاهِ؛ خداوند، دعای غافلدلان را اجابت نمیکند.» بعضی از افراد در وقت دعا حواسشان جای دیگر است و از سر عادت کلماتی را بر زبان جاری میکنند. این نوع دعا مستجاب نمیشود.
4. توبه از ظلم؛ شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: مگر خدا نمیگوید:«ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم»؛ ولی بیچاره و مضطری را میبینیم که مطیع که دعا میکند، اما جواب نمیگیرد و اجابتی رخ نمیدهد و یا افرادی را میبینیم که مطیع خدا هستند و از او یاری میطلبند تا بر دشمن پیروز شوند و چنین نمیشود و خدا آنان را یاری نمیکند!
امام فرمود:«وای برتو (سخن نسنجیده مگو)! هر که دعا کند، اجابت میشود. البته ظالم تا به درگاه خدا توبه نکند، دعایش مردود است اما کسی که لیاقت و حق دعا دارد، هر وقت دعا کند، مستجاب میشود».
بنابراین قبل از دعا، باید توبه کرد تا زمینه اجابت دعا فراهم شود.
5. نرمی و پاکیزگی قلب؛ مردی از بنی اسرائیل برای اینکه خدا به او پسری دهد، سه سال دعا میکرد. وقتی دید خدای تعالی اجابت نمیکند، عرضه داشت: خدایا! آیا من از تو دورم که سخن مرا نمیشنوی یا من به تو نزدیکم و تو میشنوی، ولی اجابت نمیکنی! کسی در خواب به او گفت: تو سه سال خدا را با زبانی فحّاش و دلی گناهکار و قلبی سرکش و نیتی آلوده میخوانی! از فحش دست بردار و دل را پاک و نیتت را درسن کن، [آنگاه دعا نما]. او یک سال طبق دستور عمل کرد و خدا به او پسری داد».
پس، رفع بدزبانی، پیراستن قلب از قساوت، پا کردن نیت، رعایت تقوای الهی و خداترسی، سبب اجابت دعا میشود.
اما آنچه که حائز اهمیت است و ما را به نکته بسیار مهم جلب کرده و بسیاری از انسانها از آن غافلند. مسئله دیگری به عمل به تکالیف و پایبندی به عهد با خدا، میباشد.
نکته بسیار مهم و اساسی در دعا، اجابت خواستههای خدا و وفا کردن به قرارهایی است که با او گذاشتهایم. وقتی دستورات خدا را پیروی نمیکنیم، آیا بیانصافی نیست که توقع اجابت داشته باشیم؟
جمیل بن دراج نقل کرده: شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: فدایت گردم! خدای متعال میفرماید:«ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم»؛ ولی ما دعا میکنیم و اجابت نمیشود؟
فرمود:«لِأنکم لا توفون لله بعهده؛ برای اینکه شما به عهد و پیمانی که با خدا بستید، عمل نمیکنید.»
خدای متعال فرمود:«أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ؛ به عهدی که با من بستید عمل کنید، من هم به عهدی که با شما بستم (اجابت دعا)، وفا میکنم.» بعد امام (علیه السلام) افزود:«والله لو وفیتم لله لوفی لکم؛ قسم به خدا! اگر وفا کنید، او به یقین وفا میکند».
در بین ما انسانها هستند فکر میکنند اگر خداوند دعاهای آنها را مستجاب کرده پس همه چیز تمام است در حالیکه در مقابل هر درخواست، جبرانی وجد دارد. مثل کسی برایمان کاری انجام میدهد و به او بگوییم جبران میکنم یعنی سعی می کنی در مقابل کارش کار شایسته برایش انجام دهی تا او را خوشحال کنی.
حال ما که ادعا می کنیم عاشق خدا هستیم و متأسفانه بعضی از افراد در موقع بلا و گرفتاری یادشان میآید که خدایی هست نباید دست به کاری زد و به خدا بگیم ایول من هم سعی میکنم از این به بعد این کار خوب را انجام دهم و یا این کار بد را ترک کنم، و این میشود یا سریع الرضا؛ که دوست داریم خدا از ما راضی باشد.
بدون شك هر فرد عاقل و حكيمى كه كارى انجام مىدهد هدفى براى آن در نظر دارد، و از آنجا كه خداوند از همه عالمتر و حكيمتر است بلكه با هيچ كس قابل مقايسه نيست اين سؤال پيش مىآيد كه او چرا انسان را آفريد؟ آيا كمبودى داشت كه با آفرينش انسان بر طرف مىشد؟! آيا نيازى داشته كه ما را براى پاسخگويى به آن آفريده است؟! در حالى كه مىدانيم وجود او از هر جهت كامل و بى نهايت در بى نهايت است و غنى بالذات.
پس طبق مقدمه اول بايد قبول كنيم كه او هدفى داشته، و طبق مقدمه دوم بايد بپذيريم كه هدف او از آفرينش انسان چيزى نيست كه بازگشت به ذات پاكش كند.
نتيجتا بايد اين هدف را در بيرون ذات او جستجو كرد، هدفى كه به خود مخلوقات بازمىگردد، و مايه كمال خود آنها است، اين از يك سو.
از سوى ديگر در آيات قرآن تعبيرهاى مختلفى در باره هدف آفرينش انسان شده است.
در يك جا مىخوانيم:«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ او كسى است كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را آزمايش كند كدامين نفر بهتر عمل مىكنيد؟»(ملك- 2) در اينجا مساله آزمايش و امتحان انسانها از نظر «حسن عمل» به عنوان يك هدف معرفى شده است.
و در آيه ديگر آمده است:«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً؛ خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريده و از زمين نيز مانند آن خلق كرده است، فرمان او در ميان آنها نازل مىشود تا بدانيد خداوند بر هر چيز توانا است، و علم او به همه موجودات احاطه دارد»(طلاق- 12).
و در اينجا” علم و آگاهى از قدرت و علم خداوند” به عنوان هدفى براى آفرينش آسمانها و زمين (و آنچه در آنها است) ذكر شده است.
در آيه ديگر مىخوانيم: وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ- إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ:” اگر پروردگارت مىخواست همه مردم را” امت واحده” (و بدون هيچگونه اختلاف) قرار مىداد، ولى آنها همواره مختلفند- مگر آنچه پروردگارت رحم كند، و براى همين (رحمت) آنها را آفريده” (هود- 118 و 119) بر طبق اين آيه رحمت الهى هدف اصلى آفرينش انسان است.
اما آيات مورد بحث تنها روى مساله عبوديت و بندگى تكيه مىكند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهايى آفرينش جن و انسان معرفى مىنمايد.
اندكى تامل در مفهوم اين آيات، و آنچه مشابه آن است، نشان مىدهد كه هيچ تضاد و اختلافى در ميان آنها نيست، در واقع بعضى هدف مقدماتى، بعضى متوسط و بعضى هدف نهايىاند و بعضى نتيجه آن.
هدف اصلى همان «عبوديت» است كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده، و مساله «علم و دانش» و«امتحان و آزمايش» اهدافى هستند كه در مسير عبوديت قرار مىگيرند، و «رحمت واسعه خداوند» نتيجه اين عبوديت است.
باين ترتيب روشن مىشود كه ما همه براى عبادت پروردگار آفريده شدهايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت «عبادت» چيست؟
آيا تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ يا حقيقتى است ما وراى اينها؟ هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميتند.
براى يافتن پاسخ اين سؤال بايد روى واژه «عبد» و «عبوديت» تكيه كرد و به تحليل آنها پرداخت.
«عبد» از نظر لغت عرب به انسانى مىگويند كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، ارادهاش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزى نيست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمىدهد.
به تعبير ديگر«عبوديت»- آن گونه كه در متون لغت آمده- اظهار آخرين درجه خضوع در برابر معبود است، و به همين دليل تنها كسى مىتواند معبود باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسى جز خدا نيست.
بنا بر اين عبوديت نهايت اوج تكامل يك انسان و قرب او به خدا است.
عبوديت نهايت تسليم در برابر ذات پاك او است.
عبوديت اطاعت بى قيد و شرط و فرمانبردارى در تمام زمينههاست.
و بالآخره عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعى يعنى كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غير او است فراموش كند، حتى خويشتن را!
و اين است هدف نهايى آفرينش بشر كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس«رحمت» او است.
آخرین نظرات